کوچه ی شعر حمیدرضا گرجی

شعر

به نام پاک یزدان جهان دار ... مرو را هر ستایش بس سزاوار
خداوند مه و خورشید و آتش ... نموده هر چه را بر سجده وادار
ز خردی و بزرگی تا دم مرگ .. همو باشد وجودم را نگه دار
به کردارم همه اندیشه کردم ..... .که بد نایم به آن پندار دادار
تو هم یا رب کمی از ما گذر کن ... نگه بردار از این پرونده ی تار
به محشر چون زمان نوبتم شد....... حمید گرجی از پرونده بردار
چنان کو من نبودم در جهانت ...... شتر گر دیده ای نادیده پندار

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

مال دنیا


فغانم بر تو باد ای مال دنیا           که کردی زندگی بر من چو رویا
چو باشی محترم باشم به عالم      تراز شخصیت باشد ز مالم
ز بهرت می شود قهر و رفاقت       برایت می کنند خود را فکاهت
یکی بر اختلافت کرد بلاکم          اخوت را به نامت زد ملاکم
یکی خلع یدم از سفره ای کرد        تصور ، مرگ من از گشنگی کرد
یکی میزان پولم کرد شمارش        به هر خرجی به من می کرد سفارش
ولی آن دم که در شهر غریبی         ز سقف آن آسمان بودم نصیبی
دو مه کارتن مرا تخت و پتو بود     امیدم از کسان ارسال تو بود
نبودند فکر من خویشان و اقوام     گرفتم از امام جمعه کمی وام
به سختی این گذار عمر سر شد      تمامش از تو بود و سر به سر شد
الهی رویت از دنیا بدر شه              که شاید بهر ما یک تن پدر شه

  • ۹۸/۰۲/۰۴
  • حمیدرضا گرجی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی